به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، روزنامه‌ها در صفحات خود اخبار، یادداشت، سرمقاله و عناوین ویژه و اختصاصی دارند که بر اساس اتفاقات روز منتشر می‌شود. همچنین جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای در رسانه‌ها نیز دارد.

زوایای پیدا و پنهان برجام اروپایی/علل مردودبودن افزایش یارانه‌ها/هشدار سقوط در شکاف طبقاتی/استیضاح ترامپ به نفع ایران است؟

یادداشت، سرمقاله، عناوین و گزارشات ویژه روزنامه‌های و جراید سراسر کشور بیستم و دوم دی ماه به شرح زیر است:


 ایران و قدرت اجبار در برابر قدرت اختیار

سعدالله زارعی کارشناس مسائل منطقه در سرمقاله امروز کیهان با عنوان " ایران و قدرت اجبار در برابر قدرت اختیار " نوشته: انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در آستانه چهلمین سال خود و به عبارتی در آستانه ورود به پنجمین دهه از حیات خویش قرار گرفته است، کم نیستند اندیشمندانی که معتقدند، ایران به سبب انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن امروز در جایگاهی نشسته که به «اعجاب» و «اعجاز» شبیه‌تر است.

بعضی که خواسته‌اند از فروغ این جایگاه اعجازگونه بکاهند، گفته‌اند منزلت ایران به دوران هخامنشیان و ساسانیان بازگشته است. اما البته محبوبیت ایران امروز نزد ملت‌ها و جانبداری جانانه آنان از «ایران اسلامی» چیزی نیست که با نظام‌های شاهنشاهی ولو اینکه بعضا دارای اقتدار ویژه و شکوه مادی هم بوده‌اند، قابل مقایسه باشد. چرا که نفوذ جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی در سطح بین‌المللی و منطقه‌ای امری تحمیل شده و متکی بر زور و جنگ و حتی کرم‌بخشی نیست. این نفوذی «تحسین شده» از سوی ملت‌های منطقه است. مشابه این نفوذ برای ایران در هیچ مقطع تاریخی نه در دوره پادشاهان مقتدری مثل کورش و نه در دوره پادشاهان متوسط و ضعیف وجود نداشته و این همه در حالی است که روزی که انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید و تا امروز، کشور ما در معرض انواعی از دشمنی‌ها قرار داشته است. در واقع «ایران ضعیف دیروز» در عین قرار گرفتن در مصاف جهانی و جنگ‌هایی فرسایشی به «ایران مقتدر امروز» تبدیل شده است.
 
 ایران و قدرت اجبار در برابر قدرت اختیار / خط جدید تندرو‌ها /  زمان مسئولیت‌پذیری فرا رسیده است /  جشن ٤٠سالگی و لزوم همدلی
ایران در دوره‌هایی از تاریخ خود، یک قدرت سرآمد بوده و بر بخش عظیمی از جهان سیطره داشته و گاهی قلمرو آن به جنوب فرانسه و غرب آفریقا هم می‌رسیده، اما این نفوذ به معنای «قدرت همراه‌سازی» نبوده بلکه بر عنصر «اجبار» تکیه داشته است و از این رو محبوبیت مردمی نداشته و به خصوص در نزد انسان‌های صالح و با فرهنگ منفور بوده است. از این رو خداوند متعال در آغاز سوره مبارکه روم می‌فرماید «رومیان مغلوب شدند در جنگی که در زمینی نزدیک میان آنان و ایرانیان روی داد، اما آنان در اند سالی و به زودی بر ایرانیان غلبه می‌کنند و آن روز مومنان شاد می‌شوند». یکی از مهمترین نشانه‌های فقدان نفوذ واقعی ایران حتی در دوره‌ای که سیطره عظیمی داشته و یکی از دو یا چند قدرت بزرگتر جهان بوده این است که دین ایرانیان که باید مهمترین عنصر فرهنگی ایران آن روز باشد، از دایره ایران فراتر نرفته و به متصرفات آن در عراق عرب و شامات و مناطق شبه قاره و آسیای میانه و... منتقل نشده است. دین زرتشت که حدود ۱۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح پدید آمده است و در یک دوره دستکم ۱۵۰۰ ساله مورد حمایت قاطع «پادشاهان مقتدر» بوده نتوانسته از محدوده «ایران اصلی» فراتر رود و آنهم با فاصله بسیار کمی از طلوع اسلام عملا از میان رفته است و آن طور که گفته می‌شود امروز تعداد پیروان آن در دنیا از حدود ۲۰۰ هزار نفر فراتر نمی‌رود که عمدتا در ایران و هند زندگی می‌نمایند.

اما اگر نخواهیم راه دوری برویم، ایران در دوره اخیر یعنی در دهه‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی نیز نفوذی در بین کشورها، ملت‌ها و دولت‌های منطقه نداشته است ایران مقتدر پیش از قاجار با رسیدن به نیمه دوران قاجار رو به ضعف نهاد و به خصوص پس از تحمل شکست‌های پی در پی در جنگ‌های ایران و روس تحت سیطره غرب قرار گرفت و عملا به جز در سال‌هایی معدود نظیر دوره حدود سه ساله امیرکبیر استقلال خود را از دست داده بود از این رو ایران، اگرچه برخلاف بسیاری از کشور‌ها و دولت‌های منطقه هیچگاه مستعمره نبوده، اما «استقلال»، به درستی یکی از محوری‌ترین مطالبات و شعار‌های مردم ایران در جریان انقلاب اسلامی بود این موضوع به تنهایی وضع ایران را در دوره بیش از یکصد ساله پیش از انقلاب نشان می‌دهد.

اما چرا ایران قبل از انقلاب که به دلیل سرسپردگی‌اش از سوی انگلیس و آمریکا حمایت سیاسی و نظامی می‌شد دربین ملت‌ها و دولت‌های منطقه منفور بود؟ دلایل مختلفی برای نفرت ملت‌ها از ایران وجود دارد. یکی از دلایل این نفرت همین دست‌نشانده بودن حکومت ایران و زشت بودن آن نزد ملت‌های منطقه بود که البته در این بعد بقیه دولت‌های منطقه هم کم‌وبیش با ایران همداستان بودند. اما بیش از این سیاست‌های فرهنگی داخل کشور سبب نفرت مردم به نظام ایران شده بود کمااینکه به همین دلیل مردم ایران نیز با سیاست‌های فرهنگی حکومت پهلوی و پیش از آن با حکومت قاجار مخالف بودند.

رژیم شاهنشاهی در دوره‌های قاجار و پهلوی بر نوعی برتری‌طلبی تاریخ‌گرایانه استوار بود که امروزه اصطلاحاً به آن «شوونیسم» (chauvinisme) می‌گویند به این معنا که رژیم‌های قاجار و پهلوی بر یک نوع «میهن‌پرستی افراطی و ستیزه‌جو» درمقابل ملت‌های دیگر دنبال کرده و ادبیاتی مبتنی بر برتری‌طلبی و نوعی شکوه معارض ملی تاکید می‌کردند و براساس آن مدعی نوعی از «حقانیت» و «مشروعیت» انحصاری بودند.

درواقع مرامنامه «شوونیسم ایرانی» در نژادپرستی آریایی، ترک‌ستیزی، عرب‌ستیزی، اسلام‌ستیزی و باستان‌گرایی و درمواردی تبلیغ دین زرتشت تعین و معنا پیدا می‌کرد و طبعا یک چنین عظمت‌خواهی نژادپرستانه و شرک‌آلود نمی‌توانست در یک محیط منطقه‌ای که ملت‌ها و همه اقوام آن پیرو دینی توحیدی هستند، مقبولیت داشته باشد. ممکن است گمان شود این شوونیسم ایرانی فقط ازسوی حکومت‌های ایران دنبال می‌شده است. اما باید گفت: این ادبیات، اعتقادات و روشی بوده که علاوه بر آنکه از سوی حکومت‌های قاجار و پهلوی دنبال شده، همزمان با آن و توأمان روشنفکران و نخبگانی نظیر آخوندزاده، میرزاملکم‌خان، سید حسن تقی‌زاده، کاظم‌زاده، محمود افشار، احمد کسروی، تقی ارانی، محمد تقی بهار (ملک‌الشعرا)، رضازاده شفق، محمدعلی فروغی و یحیی ذکاء به آن دامن زده و بر آن لباس عقل و منطق و فلسفه می‌پوشاندند!

وضع ایران قبل از انقلاب وضع کشوری بود که به واقع در محیط منطقه مورد «نفرت متراکم» ملت‌ها و دولت‌ها و در نتیجه در انزوا قرار داشت و تبدیل شدن به «دنباله غرب» بر درجه نفرت ملت‌های منطقه از ایران افزوده بود و باید گفت: در مهمترین پرونده منطقه‌ای در دوره پهلوی دوم یعنی پرونده فلسطین، در کنار خیانت و سهل‌اندیشی اعراب، رژیم پهلوی و شوونیسم ایرانی نقش مهمی در پیدایی دولت غاصب اسرائیل در فلسطین و دست‌یافتن غرب به یک سرپل مهم در منطقه ایفا کردند.

با پیروزی انقلاب اسلامی، ایران تولد تازه‌ای پیدا کرد از یک سو حکومت، به دلیل ابتنا بر «دین» و «مذهب» جایگاه رفیع و مستحکمی در داخل ایران پیدا کرد به گونه‌ای که توانست در طول ۴۰ سال از انواعی از جنگ‌های خارجی و فتنه‌های داخلی و توطئه‌های درهم تنیده داخلی و خارجی بسلامت عبور کند و از سوی دیگر به دلیل تکیه ایران به دین در این دوره، از پشتوانه پیروان اسلام در منطقه بهره‌مند شد و به حدی از نفوذ رسید که توانست توطئه‌های بسیار بزرگی را در دور دست‌های خود و در کشور‌هایی نظیر لبنان و سوریه که با آن مرز مشترک خاکی و آبی ندارد، خنثی نماید. پیروزی شکوهمند انقلاب ایران در لبنان در قالب اخراج اسرائیل، آمریکا و فرانسه و بعد‌ها در اخراج گروه‌های تکفیری وابسته جلوه نمود؛ این پیروزی در عراق در قالب اخراج نظامیان اشغالگر آمریکا از این کشور و سپس انهدام گروهک تروریستی داعش جلوه نمود بر این اساس اگر بگوئیم در دوره جمهوری اسلامی، «دست مداخله‌گر خارجی» جای خود را به «دست معاونت برادرانه اسلامی» داد، سخن گزافه‌ای نگفته‌ایم و این در واقع «حق برادری» بود که ادا می‌شد نه «حق اعمال زور» که پیش از این از سوی آمریکا دنبال می‌گردید و در «شوونیسم ایرانی» هم جلوه‌ای فرهنگی داشت و البته به جایی هم نرسید.

نفوذ جمهوری اسلامی، امروز یک نفوذ عمیق، پردامنه و همه‌جانبه است که البته جلوه‌های امنیتی و نظامی آن در تصور ایرانیان برجستگی بیشتری پیدا کرده است این در حالی است که اگر نفوذ فرهنگی و عاطفی ایران در لبنان نبود، حزب‌الله پدید نمی‌آمد و در عراق به پیدایی «حشدالشعبی» منجر نمی‌شد علاوه بر این نفوذ جمهوری اسلامی در این منطقه جنبه کارکرد‌های دولتی هم دارد یعنی در حوزه بهداشت و درمان، در حوزه راه و ترابری، در حوزه صنعت و معدن، در حوزه کشاورزی، در حوزه آموزش و پرورش، در حوزه علم و فن‌آوری، در حوزه دفاعی- امنیتی و... و بطور کلی هرآنچه که شکل‌دهنده به یک «دولت پاسخگو» و مقتدر است، ایران اقدامات بسیار بزرگی انجام داده است که امکان طرح حتی بخشی از آن‌ها در رسانه‌های عمومی فراهم نشده است.

ما در این یادداشت نمی‌توانیم به همه ابعاد انقلاب اسلامی و نتایج داخلی و خارجی آن بپردازیم و طبعاً به دلیل مجال کم باید فقط به گوشه‌ای از آن می‌پرداختیم. انتخاب مسئله «نفوذ ایران» و تطبیق آن با وضعیت قبل از انقلاب به این دلیل صورت گرفت که موضوع «قدرت منطقه‌ای ایران» مهمترین مباحثات دامنه‌دار سال‌های اخیر داخل و خارج ایران بوده است.
 
 
خط جدید تندروها
 
روزنامه ایران در سرمقاله امروز خود با عنوان " خط جدید تندروها " نوشته؛ اگر از درون فضای جاری و روزمره کشور کمی ارتفاع بگیریم و از بالا به آن نگاه کنیم، به طور قطع با تصویری مواجه می‌شویم که حیرت‌انگیز است. تصور کنید که داخل یک اتاق دو نفر درباره مالکیت یک شیء اختلاف داشته و بگو مگو کنند یا حتی وارد درگیری شوند، این اتفاق در شرایط عادی چندان امر غریبی نخواهد بود و قابل فهم است. ولی اگر یک نفر از فراز آسمان نگاه کند که سیل ویرانگری در حال آمدن است و آن خانه با همه ساکنان و اشیای درونش در معرض تهدید است و در عین حال آن دو نفر در حال کشمکش و مجادله و زد و خورد هستند و توجهی به آمدن سیل ندارند، در این صورت مجادله آنان را امری نابخردانه تلقی خواهد کرد، چرا که پیروزی هر کدام چیزی جز شکست و نابودی کامل هر دو نیست.
 
وضعیت ایران و تنش‌هایی که از سوی تندرو‌ها ایجاد می‌شود، بی‌شباهت به چنین تمثیلی نیست. در شرایطی که کشور با مشکل تحریم‌ها مواجه است و در داخل نیز با مشکلات اقتصادی و اجتماعی گوناگون دست به گریبان است، گروهی از افراد تحت عناوین دهان پرکن می‌کوشند که بالاترین سطوح تنش سیاسی را با دولت و وزرای اصلی آن ایجاد کنند.
 
 ایران و قدرت اجبار در برابر قدرت اختیار / خط جدید تندرو‌ها /  زمان مسئولیت‌پذیری فرا رسیده است /  جشن ٤٠سالگی و لزوم همدلی
 
فشار‌هایی که این روز‌ها علیه وزیر خارجه اعمال می‌شود جز در چارچوب یک نابخردی یا حتی طرح مشکوک وابسته به بیگانه، علیه کشور قابل فهم نیست. در حالی که ایران نیازمند یک سیاست خارجی قدرتمند و مقتدر است و لازمه این هدف داشتن یک وزیر و وزارت خارجه فعال و مورد حمایت است به نحوی است که فارغ از مناقشات سیاست داخلی باشد، در چنین وضعی تندرو‌ها می‌کوشند تا با کشیدن پای وزیر خارجه به این مناقشات که تمام شدنی هم نیست، وی را از جایگاه رفیع ملی تنزل دهند و به یک طرف دعوای سیاسی در داخل کشور تبدیل نمایند. بهره چنین رفتاری نصیب کسی جز دشمنان ایران نخواهد شد. متأسفانه برخی رسانه‌های رسمی نیز دانسته یا نادانسته در این دام می‌افتند و بلندگوی تندرو‌ها می‌شوند و هیزم‌بیار این معرکه ناخوشایند می‌شوند.
 
چرا چنین هجومی علیه شخص وزیر خارجه شده است؟ چرا هر روز شایعات دروغ تحویل جامعه می‌دهند؟ یک روز استعفای وزیر خارجه را جعل می‌کنند، روز دیگر خروج از برجام را. به نظر می‌رسد که آنان از ایجاد مشکل داخلی برای دولت ناامید شده‌اند. آنان که با بحران‌آفرینی برای دولت، حتی به قیمت پنهان شدن پشت نزول‌خواران مؤسسات اعتباری می‌خواستند به خیابان بریزند، متوجه شدند که در این راه شانس چندانی ندارند و چه بسا دست آنان رو می‌شود. همچنان که رو شد. متأ‌سفانه اگر گزارش کامل اغتشاشات دی ماه سال ۱۳۹۶ به صورت کامل منتشر می‌شد و کسانی که آن غائله را در ضدیت با دولت و در مشهد و شهر‌های دیگر استان خراسان راه انداختند و به سرعت تبدیل به یک اغتشاش تمام‌عیار شد محاکمه و محکوم می‌شدند، امروز جرأت نمی‌کردند که دنبال ایجاد غائله در روابط خارجی کشور بروند.
 
این جماعت کینه شدیدی از برجام دارند. آن قدر از برجام کینه دارند که از مواضع ترامپ در خروج از برجام نیز قند در دل‌شان آب می‌شد در واقع ترامپ یار کمکی آنان شده بود. شاید همین یک وجه اشتراک میان این جماعت و ترامپ بتواند ماهیت آنان را بخوبی نشان دهد. ولی نکته‌ای که کمتر مورد توجه آنان قرار می‌گیرد، این است که جامعه و مردمی که با آن بحران‌سازی داخلی همراهی نکردند و این جماعت نیز به صورت زبونانه از پذیرش مسئولیت آغاز آن بحران سر باز زدند و مثل عجوزه‌ها رفتار کردند و به لاک خود فرو رفتند، چگونه گمان می‌کنند که این مردم با بحران‌سازی برای وزیر خارجه و سیاست خارجی کشور همراهی خواهند کرد؟
 
فارغ از این نکته انتظار می‌رود که مراجع رسمی نیز در برابر این بحران‌سازی‌ها بی‌تفاوت نباشند و سکوت نکنند. اگر قرار باشد که به صورت منصفانه‌ای در برابر بحران‌سازان رفتار شود، به طور قطع این گروه نمی‌توانند مصون از برخورد باشند. در جامعه‌ای که حتی با احتمال همصدایی یا اشتراک مواضع با جریان غالب در امریکا به سرعت با واکنش مواجه می‌شود، چگونه است که این حد از همسویی مواضع با ترامپ و پمپئو به سکوت برگزار می‌شود؟
 

 زمان مسئولیت‌پذیری فرا رسیده است

 عباس حاجی نجاری کارشناس مسائل سیاسی در یادداشت امروز جوان با عنوان " زمان مسئولیت‌پذیری فرا رسیده است " نوشته؛  در حالی که ایستادگی و مقاومت مردم ایران، در برابر جنگ همه‌جانبه دشمن، طراحان و عاملان آن را متحیر و به استیصال کشاند، به گونه‌ای که کنترل کلام و اقدام را از آنان سلب کرد و مصداق آن را می‌توان در گزافه‌گویی‌های پمپئو در سفر اخیرش به منطقه دید، اما ضعف دستگاه‌های اجرایی و ناتوانی دولت در مدیریت صحنه اقتصادی کشور سبب سوءاستفاده فرصت‌طلبان و روند روبه‌رشد قیمت‌ها و فشار مضاعف بر مردم گردیده است. این در حالی است که رئیس محترم دولت که باید به دلیل مسئولیت اجرایی کشور پاسخگوی نابسامانی‌های شرایط اقتصادی و رهاشدگی بازار و هدر رفت بودجه‌های ریالی و ارزی کشور باشد، خود در موضع منتقد قرار گرفته و به انتقاد از وضعیت نامناسب بازار و روند قیمت‌هایی می‌پردازد که تعیین‌کننده اصلی بسیاری از آن‌ها دستگاه‌های دولتی هستند. 

ضعف دولت در مدیریت صحنه به گونه‌ای است که رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس چند روز پیش اعلام کرد که حدود ۱۰۰ هزار میلیارد تومان از منابع کشور، یعنی یک‌سوم بودجه عمومی در سال به دلیل عدم نظارت دولت بر قیمت‌ها بر باد فنا می‌رود. این در حالی است که چهارم دی ماه رئیس‌جمهور هنگام ارائه بودجه سال ۱۳۹۸ به مجلس دو عامل «بازگشت تحریم‌ها» و «ساختار ناسالم» اقتصادی را به عنوان عوامل اصلی مشکلات اقتصادی شرایط کنونی اعلام کرد. بدون آنکه برای سیاستگذاری‌های نامناسب اقتصادی و فرصت‌طلبی برخی مدیران و عدم باور برخی از آنان به ضرورت تقویت ظرفیت‌های ملی برای مقابله با جنگ اقتصادی دشمن سهمی قائل باشد.

 ایران و قدرت اجبار در برابر قدرت اختیار / خط جدید تندرو‌ها /  زمان مسئولیت‌پذیری فرا رسیده است /  جشن ٤٠سالگی و لزوم همدلی


مروری بر روند تحولات اقتصادی کشور در یک سال گذشته بیانگر آن است که اگر مسئولان اقتصادی و اجرایی کشور درک و برنامه‌ریزی درستی از شرایط جنگ اقتصادی دشمن و پیش‌بینی تبعات تحریم‌های اقتصادی که ماه‌ها قبل از اعمال دشمنان مردم ایران اعلام کرده بودند، داشتند شرایط اقتصادی این‌گونه نبود که از یک سو بالغ بر ۱۰ میلیارد دلار از ذخایر ارزی به فروش رفته که عمده آن از کشور خارج شود و بیش از ۱۸ میلیارد دلار نیز به کسانی برای واردات اختصاص یابد که به جای ورود کالا و تأمین نیاز‌های مردم، از بازار سیاه ارز سر برآورده و بر بحران ارزی دامن زده است.

مقام معظم رهبری در دیدار روز چهارشنبه مردم قم با تبیین نقشه دشمن در مواجهه با مردم ایران در جنگ اقتصادی، به‌رغم ضعف‌های گذشته، مسئولیت مسئولان را در عبور از شرایط پیش رو مورد تأکید قرار دادند. ایشان با اشاره به تمرکز دشمن بر افزودن بر مشکلات معیشتی مردم و با توجه به کمبود منابع کشور، گلایه می‌کنند که چرا با وجود تذکرات مکرر، افرادی ظالمانه این منابع را می‌بلعند و با دلال‌بازی و انحصارطلبی در تجارت مانع پیشرفت کشور می‌شوند و در تقویت تولید داخلی کارشکنی می‌کنند.

گرایش به اشرافیگری و رفتار‌های طاغوتی در میان برخی از مسئولان و مدیران، عقب‌نشینی در برابر توپ و تشر دشمن و عملکرد احساسی به جای عقلانیت و اتکا به توانمندی‌ها و ظرفیت کشور بخش‌هایی از تذکرات رهبری به مسئولان در این دیدار است که سبب شده است برآیند عمل مسئولان و مدیران در مواجهه با این جنگ همه‌جانبه در چارچوب تحقق اهداف ملی نباشد و این در حالی است که هم همراهی و تحمل مردم و هم ظرفیت‌ها و توانمندی‌های ملی به لحاظ منابع، نیروی انسانی و زیرساختی فرصت‌های ذی‌قیمتی را در اختیار مسئولان کشور قرار داده است تا با یک برنامه‌ریزی درست و هوشمندانه بتوان از این شرایط عبور کرد.

البته بر فهرست این ضعف‌ها و ناکارآمدی‌ها دو عامل دیگر را نیز باید از چرایی امیدواری دشمن به تأثیرگذاری تحریم‌ها افزود که یکی رانت‌خواری و فرصت‌طلبی برخی مدیران از ضعف دستگاه‌های نظارتی در دولت است که منجر به پدیده ورود غیرقانونی ۶ هزار و ۴۰۰ خودرو به صورت غیرقانونی و بدون پرداخت عوارض مربوط توسط مدیر عالی‌رتبه وزارتخانه مربوط می‌شود و دیگر تملک مجتمع گوشت اردبیل توسط مسئول خصوصی‌سازی کشور با زیر پا گذاشتن قانون و پرداخت حقوق بیت‌المال است و البته موارد دیگری را به این فهرست می‌توان افزود که بازخوانی آن بر نگرانی‌ها می‌افزاید.

شاخصه دیگر در پیدایی این شرایط عدم همراهی بخشی از مدیران میانی با سیاست‌ها و راهبرد‌های کلی دولت در مواجهه با جنگ همه‌جانبه دشمن است که این را هم در عرصه دیپلماسی می‌توان دید و هم در عرصه تجارت و بازرگانی، فرهنگی و... که البته در عزم دشمن در تداوم تحریم‌ها نقشی اساسی دارد. بدیهی است که کاستن آلام مردم و رفع مشکلات مستلزم تجدیدنظر جدی دولت در ماه‌های پایانی در سیاست‌ها و اقدامات و پیراستن عرصه مدیران از کسانی است که با عدم همراهی خود با دولت، روز به روز بر امتیازات منفی دولت می‌افزایند و این به نحوی است که همراهان سیاسی دولت و کسانی که مدعی روی کار آوردن دولت یازدهم و دوازدهم بوده و هستند، اکنون با هم رقابت می‌کنند تا از زیر بار مسئولیت «تکرار می‌کنم» شانه خالی کنند.

 

 جشن ٤٠سالگی و لزوم همدلی
 
سیامک رحمانی در سرمقاله امروز شهروند با عنوان "جشن ٤٠سالگی و لزوم همدلینوشته؛  یک- اتفاقاتی که در کارخانه نیشکر هفت‌تپه افتاد و به دنبال آن ماجرای اسماعیل بخشی، بی‌تردید افکار ‏جامعه را پریشان کرده است. این روز‌ها که فشار برای محدودکردن ‏و از کارانداختن فضای مجازی بالا رفته، باید از کارکرد این فضا متشکر بود. دنیایی که اگرچه نامش ‏مجازی است، اما حقیقتا به خوبی می‌تواند نقش رابط را میان شهروندان و مسئولان ایفا کند. تصور این‌که اگر اینترنت و شبکه‌های اجتماعی نبودند، موضوعی مثل آن‌چه برای اسماعیل بخشی اتفاق افتاد، چقدر ‏بازتاب پیدا می‌کرد، سخت نیست. اما حالا او و روایتش سه قوه را به واکنش واداشته‌اند و مایه ‏خشنودی و دلگرمی جامعه بود که روسای قوای مجریه و مقننه در کمترین زمان دستور بررسی و ‏رسیدگی به ماجرا را دادند. دیدار نمایندگان مجلس با مسئولان وزارت اطلاعات هم نشان‌دهنده ‏مسئولیت‌شناسی بالا برای احقاق حق یکی از آحاد مردم بود.
 
 ایران و قدرت اجبار در برابر قدرت اختیار / خط جدید تندرو‌ها /  زمان مسئولیت‌پذیری فرا رسیده است /  جشن ٤٠سالگی و لزوم همدلی
 
هرچند که نتیجه آن چندان مورد استقبال ‏افکار عمومی قرار نگرفت و برداشت این بود که نمایندگان عجولانه و بدون بررسی بیشتر قضیه و ‏شنیدن روایت اسماعیل بخشی به قضاوت رسیده‌اند، اما آن‌چه باعث تأسف و اصلا انگیزه نوشتن این ‏مطلب شد، صحبت‌های مسئولان دولتی بود که از شکایت وزارت اطلاعات از اسماعیل بخشی خبر ‏دادند. کاری که البته حق دولت است و نباید اجازه دهد کسی اعتبار و خدماتش را زیر سوال ببرد، اما در ‏جایی که برای مردم حساسیت به وجود آمده و عده‌ای نگران رفتار‌های غیرقانونی با یک شهروند ‏هستند، وقتی که روسای دو قوه دستور بررسی داده‌اند و بحث چنان بالا گرفته که مطبوعات سراغ ‏بحث‌های مجلس قانونگذاری در زمان نوشتن ماده ممنوعیت شکنجه رفته‌اند، این سرعت عمل و تهدید ‏به شکایت از طرف وزارت اطلاعات چقدر می‌تواند جامعه را اقناع کند. چقدر می‌تواند امیدواری بدهد ‏که مسئولان خود را خدمتگزار مردم و پاسخگو می‌دانند و به دنبال اجرای قانون و عدالت‌‏اند. با این شیوه اگر خدای‌نکرده درجایی خطای دیگری از مرجعی سر زده باشد، کسی جرأت می‌کند ‏آن را به سطح رسانه‌ها بکشد و انتظار برخورد توأم با آرامش و انصاف داشته باشد؟ درشرایطی که ‏بسیاری نگران فاصله‌گرفتن مردم از مسئولان هستند و آن را آفت بزرگ شرایط بحران اقتصادی و ‏تحریم می‌دانند، این‌همه دستپاچگی برای جمع‌کردن یک پرونده، به کم‌شدن شکاف بین مردم و مدیران ‏خواهد انجامید؟
 
دو- «شهید دادیم که رفاه افزایش و تورم کاهش یابد؟» این تیتر سخنرانی یکی از بزرگان کشور است ‏که روز گذشته بازتاب بسیاری داشت. تیتری که در ابتدا به نظر می‌رسد افعال یا واژه‌های آن اشتباه ‏باشد. یعنی انتظار این است که ایشان گفته باشند: «شهید دادیم که رفاه کاهش و تورم افزایش یابد؟»، اما ‏به متن که مراجعه می‌کنید، در کمال شگفتی می‌بینید که نه! حرف همان است که در تیتر آمده. مفهوم آن‌‏هم منطبق با نگاهی نزد برخی مسئولان است که مشکلات اقتصادی را طبیعی می‌دانند و بر این گمان ‏هستند که مردم باید از آن استقبال کنند یا حداقل راحت با آن کنار بیایند. بگذریم از این‌که معمولا ‏گویندگان چنین جملات و شعار‌های خود چه نسبتی با مشکلات مردم دارند و چقدر رنج اقشار تحت‌‏فشار را درک می‌کنند. به این‌که مدعیان و نهاد‌های تحت امرشان چه سهمی از بودجه کشور دارند و ‏چطور می‌توانند متوجه شوند که کارگری با حقوق یک‌میلیون تومان، با چندماه عقب‌افتادن دریافتی ‏چگونه باید روزگار بگذراند. این‌ها همه چندان مهم نیست، مهم نگاه این بزرگان به جامعه است. انگار نه ‏این‌که بخشی از خواسته‌های مردم و وعده‌های امام و دیگر انقلابیون در سال ٥٧ رفع تبعیض‌ها و کم‌‏کردن فاصله طبقاتی و رسیدگی به مستضعفان بوده است.

آیا لازم است تکرار کنیم که امام (ره) چندبار از ‏مستضعفان و ظلمی که بر آن‌ها رفته، صحبت کرده؟ یعنی مشخص نیست که همه این شعار‌ها و ‏صحبت‌ها برای رهاندن فقرا یا به ادبیات امروز قشر آسیب‌پذیر از شرایط سخت زندگی و بالابردن رفاه ‏مردم بوده است؟ کسی که می‌گوید ما برای افزایش رفاه و کاهش تورم انقلاب نکردیم و شهید ندادیم، ‏دقیقا چه نگاهی به حکومت دارد؟ هیچ مسئولیتی برای مسئولان قایل است یا تنها به امتیازات حاکمیتی ‏بها می‌دهد؟ در ٤٠سالگی انقلاب روا نیست طوری سخن بگوییم که انگار مردم رعیت‌اند و باید در خدمت منویات مسئولان باشند.
 
سه- این‌که آذری‌جهرمی و بطحایی، وزرای دولت این‌قدر مورد اقبال عمومی‌اند و درجامعه و فضای ‏مجازی جزو وزرای نسبتا موفق ارزیابی می‌شوند، احتمالا بی‌ارتباط با حضور دایمی‌شان در جامعه و ‏دیالوگ‌شان با شهروندان نیست. این‌که مشهود است تصمیمات‌شان براساس نیاز‌های حال حاضر کشور ‏و مردم گرفته می‌شود و خود را خدمتگزار مردم می‌دانند و منتی سر ملت ندارند. احساسی که بعضی از ‏مسئولان درکی از آن ندارند. نمونه‌اش را می‌شد در ماجرای اخیر برنامه «فرمول یک» دید. اگرچه ‏نمایندگان مجلس هر درخواستی را برای ممنوع شدن حضور حجت‌الاسلام زائری در سیما تکذیب ‏کردند و مشخص شد طبق معمول تصمیم از طرف جام‌جمی‌ها بوده، اما کم‌تحملی وکلا قابل پذیرش ‏نیست. بهارستانی‌ها که در بسیاری موارد بزرگتر که حق عمومی در میان بوده، واکنشی نداشته‌اند، چرا ‏باید تا انتقادی از آن‌ها می‌شود، ولو نادرست، طرف مقابل را بازخواست کنند و به بهانه‌شان مجلس، ‏مانعی بر سر آزادی بیان به وجود آورند. به نظر می‌رسد این شیوه‌ها با آن‌چه که انقلابیون ٤٠‌سال قبل ‏به دنبالش بودند، فاصله بسیاری دارد. بنای انقلاب بر این بود که مردم صاحب مملکت باشند و مسئولان ‏خدمت کنند. این نگاه از بالا به پایین برخی از مسئولان و این‌که خرج خود را از مردم جدا می‌کنند، کمترین خدمتی به کشور و انقلاب نیست و ‏شاید بهترین زمان برای رسیدگی به این دست بزرگواران همین جشن‌های ٤٠‌سالگی باشد. نکته‌ای که ‏رئیس‌جمهوری هم بر آن تأکید کرد و گفت: «در آستانه بهمن‌ماه همه باید خودمان را برای یک جشن ‏بزرگ ۴۰سالگی انقلاب آماده کنیم. مظهر آن جشن راستگویی است، آن نیست که چراغانی کنیم و ‏پرچم نشان دهیم، مظهر آن جشن، کمک به همدیگر است، مظهر آن جشن وفای به عهد، ایستادگی، ‏وحدت و اتحاد است.» ‏
 

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.